همانطور که میدانید همواره انیمهها به صورت فصلی انتشار مییابند و انیمه هایی که معمولا در فصل پاییز و زمستان منتشر میشوند، جز بهترین انیمه های یک سال میلادی هستند. -کومی نمیتواند ارتباط برقرار کند – (Komi can’t communicate) به سادگی یکی از از انیمه های بسیار جالب و متفاوت سال ۲۰۲۱ میلادی است
همانطور که میدانید همواره انیمهها به صورت فصلی انتشار مییابند و انیمه هایی که معمولا در فصل پاییز و زمستان منتشر میشوند، جز بهترین انیمه های یک سال میلادی هستند. -کومی نمیتواند ارتباط برقرار کند – (Komi can’t communicate) به سادگی یکی از از انیمه های بسیار جالب و متفاوت سال ۲۰۲۱ میلادی است و در این مقاله این انیمه را واکاوی خواهیم کرد.
رفتارها، برخوردها و واکنش ها
اگر بخواهیم نگاهی به کلیت داستان بدون هیچگونه اسپویلی بیاندازیم به طور کلی میتوان خلاصه زیر را ذکر کرد:
کومی دختر دبیرستانی ۱۵ ساله ای است که از «اضطراب اجتماعی شدید» (extreme social anxiety) رنج میبرد و میخواهد دوست پیدا کند.
پلات کوچک و سادهایست، نه؟
همین پلات به ظاهر کوچک و ساده یکی از متفاوت ترین انیمه های سال ۲۰۲۱ را به روی ایر آورد.
برای من به طور کلی این انیمه در مرز عشق و نفرت قرار دارد، چرا که با توجه به ژانر این انیمه که کمدی است، قاعدتا باید توانایی خنداندن مخاطب را داشته باشد و در پس آن لحظات کمدی مخاطب را نیز به تفکر درباره موضوع مطرح شده وادارد.
و انیمه در این زمینه موفقیت ها و شکست هایی را داشته است. گاهی بسیار جدی به نظر میرسد و گاهی طنز متفاوتش خنده را بر لبان شما میآورد.
بیایید نگاهی به شکست ها بیاندازیم. کومی در همان قسمت اول عنوان میکند که میخواهد ۱۰۰ تا دوست داشته باشد، و میتوان گفت که هدف خوب و خیریاست! اما؛ عجیب اینجاست که همه به شکلی جادویی جذب کومی میشوند! از دیدگاه منطق و با توجه به مشکل اضطراب اجتماعی کومی، کمی بیش از حد عجیب و غیر منطقی است که افراد را مانند آهنربا به خود جذب میکند. در آخر انگار همه در این دبیرستان او را بسیار جذاب و دلربا میبینند. اگر منطق داستانی را نیز نگاه کنیم چندان با منطق نمیخواند؛ چگونه ممکن است کسی که ناتوان از برقراری ارتباط با دیگران است به این سرعت دوستانی برای خود بیابد؟
در اپیزود دوم، کومی پس از آشنایی با دومین دوستش در انیمه نقش قهرمان اصلی داستان را به دست میآورد و کومی که هنوز چندان با او آشنایی پیدا نکرده ایم، تبدیل به شخصیت اصلی شود الزاما بد نیست؛ اما باز هم با توجه به مشکلات این شخصیت چندان قاعده مند و منطقی به نظر نمیرسد. در اصل مشکل اصلی کلیت این پلات از همان آشنایی با دومین دوست آغاز میشود. به سادگی هرچه تمام پیدا کردن ۱۰۰ دوست به حاشیه رانده میشود و دیگر کشش ندارد. شاید این را بتوان از بلاهت یا سستی نمایشنامه نویس این عنوان دانست، چرا که مانگا از چنین مشکلی رنج نمیبرد.
مشکل دیگر داستان نیز باز در اپیزود اول خود را نمایان میکند؛ جایی که راوی به ما هشدار میدهد که این مدرسه پر از آدم های عجیب و غریب و روی اعصاب و حسابی مشکوک است و در اپیزود های پیشرو حرف راوی ثابت میشود. طیف گوناگونی از کلیشهها را در اینجا شاهد هستیم که به انواع و اقسام آدم های متخاصم، تعقیب گر و به طور کلی عجیب و در عین حال متمایز از یکدیگر، ختم میشوند. از مثال های این دسته از شخصیت ها می توان به یک کِرم کتاب که علاقه بسیاری به بردهی دیگران بودن دارد، اشاره کرد.
سخن از راوی داستان شد، بیایید نگاهی بیاندازیم به عناصر بنیادین روایت. اگر دستی بر آتش نوشتن و خلق کردن داستان و یا دنیاسازی داشته باشید، ممکن است بدانید که در ادبیات، ما چندین نوع از روایت داستانی را داریم؛ در اصل داستان هایی که میبینید و یا میخوانید همگی از یکی از انواع روایت داستانی بهره میبرند.
به عنوان مثال اگر داستان سری بازی Doom را دنبال کنید، متوجه هستید که شیوه ارائه داستان در این بازی به صورت اول شخص و از دید یک شخصیت به نام دووم گای انجام میشود.
در اینجا نیز روایت دانای کل را داریم که از محبوب ترین روش های روایی یک داستان برای نویسندگان و طراحان داستانی است. اصولا دانای کل به طور کلی به این معناست که فرد راوی(حالا یا ریش سفید داستان یا فردی که قراردادی نقش ریش سفید داستان و یا در کل فرد مطلع داستان را دارد) بر وقایع (رخ داده شده) مسلط است و اطلاعات بسیاری از هر شخصیت و یا دنیای آن عنوان دارد و داستان را همچون یک نقال خبره بازگویی میکند. این نوع از روایت به دانسته های مخاطب اضافه میکند و در اصل داستان را تکمیل میکند؛ یعنی جدا از آن که داستان به پیش میرود، اطلاعات ضروری و کلیدی را که الزاما در دیالوگ ها بیان نمیشود به مخاطب ارایه میکند. لازم به ذکر است که راوی الزاما از شخصیت های داستان نیست و صرفا کسی است که نقل میکند.
یادتان هست که به شکست ها اشاره کردم؟ بزرگترین شکست این انیمه در همین امر است. راوی هیچیک از موارد ذکر شده در نوع روایی دانای کل را بهجا نمیآورد و به وضوح دانای کل نیست، با این که چنین نقشی را نمایشنامه نویس به او داده است. نمایشنامه نویس در این امر کلیدی شکست خورده است که عملکرد نسبتا خوبش را در دیگر بخش ها تحت شعاع این شکست قرار میدهد.
راوی نه بار کمدی داستان را افزایش میدهد و نه اطلاعاتی افزون بر آنچه که پخش میشود را به بیننده ارائه میکند، در اصل بارها و بارها مشکل اضطراب اجتماعی کومی را یادآوری میکند که میتواند روی اعصاب بیننده رژه برود.
از این نقطه به بعد برای بررسی هرچه بیشتر، داستان لو داده خواهد شد، پس اگر نمیخواهید داستان برای شما لو برود لطفا پس از دیدن (پایان هشدار لو رفتن داستان) به خواندن ادامه دهید.
خطر لو رفتن داستان
نخستین دوست کومی، تادانو(Tadano) است که به صورت کاملا کلیشه ای از آن شخصیت های خوشقلب و همزمان مفلس است، کسی که میخواهد دبیرستان را به سلامت به پایان برساند. در اپیزود اول تادانو با کومی آشنا میشود و سکوت، محبوبیت و در نهایت تلاش به برقراری ارتباط کومی را شاهد میشود. تادانو با ملاحظه این وضعیت، وظیفه خود میداند تا به کومی در دو امر کمک کند: نخست این که با او ارتباط برقرار کند(که در پایان اپیزود اول این مورد رفع و رجوع میشود) و نیز به او کمک کند که ۱۰۰ دوست بیابد و به رفع مشکل عدم برقراری ارتباط کومی نیز کمک کند. در این میان تادانو و کومی نیز با سرعت نسبتا ملایمی احساسات عاشقانهای را در میان خود رشد میدهند. رابطه این دو نیز از همان اول احساس میشود که به شدت منحصربفرد و زیباست، هرچند که در بعضی از کات هایی که به درون افکار تادانو میخورد نظرات عجیب و غریب و بعضا بامزه ای را شاهد هستیم.
تادانو با وجود این که جز معدود شخصیت های مذکر این عنوان است(که از قضا مهم ترین شخصیت مذکر این عنوان نیز هست)، چیزی بیش از یک نقش پشتیبان نیست. پتانسیل های بسیاری برای این شخصیت وجود دارد که در دو اپیزود پایانی نمایان است. جایی که تمام شوخی ها تعدیل شده و طنز ملایم و شیرین داستان در کنار یک درام زیبا و احساسی و گاه صامت قرار دارد(به جز سکانس کارائوکه که پایان تعلیقی این سری نیز هست.) شیمی بین این دو و ارتقای نقش تادانو به شخصیت اول مرد میتواند این اثر را حتی بدون تغییری در نقاط ضعف و قوتش به سطحی بهتر از سطح فعلی خود برساند.
شخصیت ناجیمی (Najimi) نیز شخصیت جالبی است. ابهام جنسیتی ای که این شخصیت دارد در ترکیب با صداپیشه زن کاری کرده است که دست نمایشنامه نویس برای انواع شوخی های مبتنی بر جنسیت بی نهایت باز باشد. مثلا در اپیزود دوم که اپیزود معرفی شخصیت ناجیمی هست بعضا شوخی هایی با مضامین جنسی سنگین انجام میشود که اگر مخاطب بتواند آن میزان از شدت شوخی را که با موقعیت هماهنگ نیست هضم کند، میتواند لحظات مفرح و شادی را داشته باشد(این جدا از نزدیک شدن و بازی بازی کردن در مرز های اخلاق در این دسته از شوخی هاست).
دوست بعدی کومی، هیمیکو (Himiko) است که شخصیت مضطرب و خود تخریبگری است، آنچنان خود را دست بالا نمیبیند(همانند اکثر شخصیت های دیگر این انیمه) و نگران کومی است که او را همچون شبحی سرگردان تعقیب میکند. هیمیکو نیز کمی علائم اضطراب اجتماعی را نشان میدهد اما با تقابل جالب و بامزهای که نمایشنامه نویس به طور غیرمستقیم با کومی و درخواست های دیگران از هیمیکو ترتیب داده، باعث شده که داشتن اضطراب در شخصیت هیمیکو بسیار بامزه تر از چیزی که هست نمایش داده شود. نحوه دوست شدن هیمیکو با با کومی نیز همزمان خودتخریبگری هیمیکو و عجیب و غریب بودن تمام بچه های این دبیرستان را یادآور میشود، به خصوص که چند بار دیگر در اپیزود های آینده هیمیکو به شکلی عجیب و روی اعصاب علاقه خود را به کومی ابراز میکند.
یامایی (Yamaii) نیز دوست بعدی کومی است و نحوه دوست شدنش با کومی متفاوت است. علافه بسیاری به کومی دارد و سعی دارد نظر او را نیز به خود جلب کند، اما ظاهرا هیچ روشی بهتر از گروگان گیری برای دوست شدن با دیگران نیست! ما در این قسمت خاص، شاهد رشد شخصیت و غلبه کومی بر سختیهای ارتباط با دیگران را شاهد هستیم که شخصیت او را قویتر و موثرتر در روابطش با دیگران نشان میدهد. یامایی نیز مانند بقیه بچههای این دبیرستان زیادی از حد عجیب و غریب است، آخر چه کسی گروگانش را در خانه خودش زندانی میکند؟ هرچند یک دیالوگ کلیدی در این قسمت مطرح میشود که اتفاقا در پایان این اپیزود همین دیالوگ، رابطه بین کومی و تادانو را گسترش میدهد.
اما انیمه Komi can’t communicate زیبایی های خاص خودش را دارد. اگر ژانر اصلی این اثر را که کمدی باشد نادیده بگیریم؛ این انیمه به سادگی در ژانر برشی از زندگی قرار میگرفت. روند وقایع و پیشرفت کومی در ارتباط با دیگران، وجود شیمی جالب توجهی در میان کومی و دیگر شخصیت های این انیمه، سیال بودن زندگی روزمره یک فرد تحت اضطراب شدید اجتماعی را برای مخاطب به زیباترین شکل ممکن به تصور میکشد؛ در اصل میتوان همذات پنداری بسیاری با کومی کرد، همه ما روزهایی داشته ایم که ناتوان از برقراری ارتباط با دیگران بودهایم و این برای ما انسان ها قابل درک و فهم است، زمانی که داستان انسانی میشود، نیازی به هیچ زبانی برای فهمیدن انسانیت داستان نیست و این زیبایی انیمه را به اوج خود میرساند.
روند اجتماعی شدن کومی به شدت عالی است. به عنوان کسی که خودش نیز از ناشنوایی رنج میبرد سختی ارتباط با دیگران را میدانم. نوشتن روی کاغذ یا روی موبایل و ابزارهای دیگر برای برقراری ارتباط، باعث شده است که در کنار تمام ایرادهایی که از این اثر به چشمم آمده است، این اثر خود را شایسته نشان دهد. به عنوان مثال در داستان ما شاهد بازی های گروهی که تلاشی در جهت پذیرفته شدن در جمع است را شاهد هستیم و چنین مورد کوچک و ساده ای به دلنشین شدن هرچه تمامتر داستان منجر شده است. کلیشه های انیمه های ژاپنی مثل جشنواره ها و رفتن به کافه و رستوران و حتی درس خواندن با دوستان، همه اینها دست به دست هم دادهاند تا روند شخصیت پردازی کومی رو به رشد باشد و بتواند موانع ارتباطی را از سر راه خود کنار بزند.
پایان تعلیقی(Cliffhanger) این عنوان نیز مانند تمام این انیمه متفاوت است. پس از برگزاری جشن فرهنگی دبیرستان(که با وقایع جالب توجهی نیز به پایان خود رسید)، بچه های کلاس به مکانی برای گذراندن باقی اوقات باقی مانده خود در شب، برای خواندن و خندیدن و خوش بودن میروند. همه به نوبت کارائوکه میخوانند که نوبت به تادانو میرسد که با تشویق کومی مواجه میشود.
جالب اینجاست که از پیش کومی نیز آهنگی برای خواندن انتخاب کرده است. بعد از او نوبت به کومی میرسد که بخواند. با باز شدن دهان کومی برای خواندن انیمه کات میخورد و به اتمام میرسد. اینجا تنها جایی است که هیچ عیبی از جهش سریع کومی نمیتوان گرفت، چراکه طی ۱۱ قسمت قبل خود را رشد داده است و وقت آن بود که خود را با پیشرفتی بزرگ به جلو ببرد. فصل دوم هرچند میتواند با توجه به طنزی که دائما نشان داده شد، کاری کند که این پایان تعلیقی تبدیل به طنزی دیگر بشود که شخصا دوست ندارم چنین چیزی رخ دهد.
این انیمه به شدت به همتای محبوب دیگرش، کاگویا ساما: عشق یک جنگ است (Kaguya Sama: Love is war) شباهت دارد. مشترکات این دو در سخت بودن ارتباط میان شخصیتهای اصلی، درام ملایم ولی مداوما رو به افزایش و البته یک صداپیشه مشترک(که در ادامه مقاله درباره این صداپیشه نیز صحبت خواهیم کرد)، باعث شده بود که پیوسته حس کنم یک نسخه دیگر از کاگویا ساما را تماشا میکنم با این تفاوت که کاگویا ساما از نظر من در بسیاری از موارد ذکر شده در بالا به مراتب بهتر عمل کرده است.
رابطه عشق و نفرت من نسبت به این عنوان نیز دقیقا به همین دلایل بود. درعین طنز بودن، این عنوان طنز نیست بلکه داستانی است دربارهی دردی عمیق که آن درد اسمش عدم امکان ارتباط با جامعه و اطرافیان است. با این حال همانطور که پیشتر گفتم این عنوان درعین آموزنده بودن نیز آموزنده نیست، چراکه بعضی از طنزها به فضای این عنوان نمیخورند. کومی سان و اضطرابش و ماجراهایش فصل دیگری را در ماه های پیشرو به خود خواهند دید، تا ببینیم این عنوان درنهایت به چه انیمهای تبدیل میشود؟ یک طنز متفکرانه و آموزنده؟ و یا یک درام عاشقانه و نگاهی گذرا به زندگی فردی با مشکلات ارتباطی؟
پایان هشدار لو رفتن داستان
موسیقی، تصویر و صداپیشه ها، سه نقطه قوت
موسیقی این انیمه زیباست، موسیقی و صدای پیانو در گوش شما میپیچد، بر جانتان مینشیند و احساسات را وجود شما به جوش میآورد. البته ضعف هایی در موسیقی پیداست، تعداد قطعات پیانو کم به نظر میرسد و انگار وقت زیادی برای توسعه قطعات مرتبط به پیانو اختصاص داده نشده بود. بخشهایی که در آنها نواهنگی پخش میشود (با و یا بدون خواننده) معمولا از کیفیت مناسبی برخوردارند، متاسفانه بیش از نمیتوانم توضیحی در بخش موسیقی بدهم چرا که برای من با وجود ضعف شنوایی این کار بینهایت سخت است، قضاوت در این بخش درنهایت با شما خواننده محترم خواهد بود.
و اما در بخش تصویری این عنوان. این انیمه به شدت از منظر طراحی به منبع اقتباس خود( مانگایی به همین نام که به قلم و تصویرگری توموهیتو اودا (Tomohito Oda) در مجله هفتگی یکشنبه های شونن انتشار مییابد) نزدیک است. در اصل بسیاری باور داشتند که با توجه به طراحی های متفاوت و نسبتا سخت این عنوان، هرگز برای انیمه شدن انتخاب نشود.
طراحیها و ویژوالها و البته انیمیشن و نرمی حرکت شخصیت ها برای یک انیمه در سال 2021 از حد متوسط بالاتر است(و حتی در بعضی سکانس های خاص شاید بالاتر از سطح متوسط باشد) و زیبایی خاص خود را دارد. در این بخش نیز میتوان گفت استودیوی سازنده که OLM باشد(که از آثار شاخص آنها می توان به برزرک و پوکمون اشاره کرد) در این زمینه نیز عالی عمل کرده اند.
کارگردان این عنوان آقای آیومو واتانابه ( Ayomo Watanabe ) که مهم ترین عنوانی که در رزومه خود دارد مجموعه انیمه های دورامون است در این عنوان به زیبایی کارگردانی کرده است.
و نمایشنامه نویس این عنوان خانم هیتومی میِ نو ( Hitomi Mieno ) با نام هنری دکو آکائو ( Deko Akao ) در رزومه خود دو عنوان مهم را دارد که به ترتیب نوراگامی و کارآگاه اکنون نیز مرده است ( The Detective Is Already Dead ) میباشند، در این عنوان نمایشنامه را به رشته تحریر درآورده اند.
صداپیشههای این عنوان با دقت و درست انتخاب شده اند. برای نقش کومی خانم آئوی کوگا ( Aoi Koga ) صداپیشگی را عهده دار شده اند که در رزومه ایشان صداپیشگی شخصیت های پایمون در بازی گنشین ایمپکت، روکوتا کامادو در سلاخ اژدها( Demon Slayer ) و کاگویا در کاگویا ساما: عشق یک جنگ است، میتوان نام برد.
برای نقش هیتوهیتو تادانو آقای گاکوتو کاجیوارا ( Gakuto Kajiwara ) صداپیشگی را عهده دار شده اند که در رزومه ایشان نیز صداپیشگی آستا در انیمه شبدر سیاه ( Black Clover ) و شینرا کوساکابه در انیمه نیروی آتش( Fire Force ) را میتوان نام برد./گیمینگرویتی
سخن پایانی
با تمام تفاسیر فقط میتوان این را گفت: اگر صبور هستید و چندان به ضعف های کلی گیر نمیدهید و با شوخی های خاص این عنوان میتوانید کنار بیایید و همزمان علاقه دارید که داستانی درام همراه با احساسات در جریان تماشا کنید، این انیمه مختص به شما است.
اگر صبور نیستید و حساس به ضعف های کلی و شوخی های خاص این عنوان هستید، باز هم این عنوان برای شماست. چرا که با چشم پوشی از این موارد، می توانید یک داستان درام و روزمره یک دختر 15 ساله را تماشا کنید که چگونه برای ارتباط برقرار کردن با آدم های پیرامونش تلاش میکند و در نهایت میتواند به این سختی ها پیروز گردد.
- موسیقی زیبا
- درام و احساسات بالای این عنوان
- همذات پذیر بودن
- طراحی و گرافیک شخصیت ها
- کلیت هدف داستان(مشکلات افراد با اضطراب شدید در جامعه و ناتوان بودن از برقراری ارتباط با دیگران)
- شوخی ها
- پایان تعلیقی جالب توجه
- دور شدن از پلات داستان
- بهم ریختگی در عناصر روایت داستانی
- بعضی از شوخی ها زیادهروی هستند
- سرعت دوست شدن بالای کومی با دیگران غیر منطقی است
- اطلاعات تکراری راوی (اثرگذار نبودن راوی در روایت)
- شکست نمایشنامه نویس در به تحریر درآوردن داستان در قالب مدنظر خود (زاویه روایی دانای کل)
به نظر شما فصل سه هم ساخته می شود احتمال زیاد است چون در قسمت اخر به فصل سه اشاره شد